از کاپیتان پرایس تا گوست و ماکاروف | شخصیتهای Call of Duty
شاید با خودت فکر کنی بازی که بازیه دیگه، چرا اینقدر جدی؟ اما واقعیت اینه که بازیهایی مثل Call of Duty فقط یه سرگرمی ساده نیستن. این بازیها بعضی وقتها از سریالها و فیلمهای سینمایی هم داستانپردازی قویتری دارن. شخصیتهایی که توی این بازی میبینی، فقط چند تا آواتار دیجیتالی نیستن. پشت هرکدومشون یه داستان، یه دنیای ذهنی و حتی یه فلسفه از زندگی نهفتهست.
شناختن این شخصیتها کمک میکنه بازی رو بهتر بفهمی، بیشتر باهاش درگیر شی و حتی دیدگاه عمیقتری نسبت به موضوعاتی مثل جنگ، رفاقت، خیانت و فداکاری پیدا کنی.
فهرست مطالب
- 1 کاپیتان پرایس | فرماندهای که فقط دستور نمیده، الهام میده
- 2 گوست | نقابی که پشتش یه دنیا پنهونه
- 3 ماکاروف | وقتی شر، هوش هم داره
- 4 زاخائف | آغازگر تنشهایی که هنوز ادامه دارن
- 5 الکس میسون | ذهنی که اسیر بازیهای سیاسی شد
- 6 فرانک وودز | یه سرباز واقعی با زبان تند و قلب نرم
- 7 شخصیتهای زن در Call of Duty | صدایی که باید شنیده شه
- 8 شخصیتهای روی اعصاب و دردسرساز در Call of Duty که اعصاب گیمرها را خطخطی کردند!
- 9 خلاصه
کاپیتان پرایس | فرماندهای که فقط دستور نمیده، الهام میده
کاپیتان پرایس برای خیلی از گیمرها فقط یه شخصیت قدیمی و معروف نیست. اون نماد رهبری در میدون جنگه. همیشه کنار تیمشه، خودش جلوی همه حرکت میکنه و چیزی که پرایس رو خاص میکنه فقط مهارتش در جنگ نیست؛ بلکه صداقتشه، همدلیشه و اون حس امنیتی که وقتی کنارت میجنگه بهت منتقل میکنه.
از نسخهی کلاسیک Modern Warfare گرفته تا نسخههای جدید، پرایس تکامل پیدا کرده. این نشون میده که طراحان بازی چقدر روی رشد شخصیتش فکر کردن. شخصیتش فقط محدود به کشتن دشمن نیست؛ اون گاهی بین وفاداری به اصول اخلاقی و دستورات نظامی گیر میافته و همین تناقضه که ما رو بیشتر بهش نزدیک میکنه.
گوست | نقابی که پشتش یه دنیا پنهونه
گوست یا همون سایمون رایلی، شاید مرموزترین و محبوبترین شخصیت سری باشه. نقاب اسکلتمانندش فقط یه ظاهر ترسناک نیست؛ نمادی از دردهاییه که توی دلشه. گذشتهاش پر از خیانته، از دست دادنها، شستوشوی مغزی و حتی شکنجه.
اما چیزی که گوست رو خاص میکنه، اینه که با تمام این زخما، هنوز پابرجاست. کمحرفه، ولی حضورش توی هر صحنه یه وزنهست. آدمی که خیلی چیزها رو از دست داده، ولی هنوز به رفاقت، به هدف و به خودش وفاداره.
گوست نماد این جملهست:
حتی اگه همه چیزو ازت بگیرن، هنوز میتونی بایستی و بجنگی.
ماکاروف | وقتی شر، هوش هم داره
هر داستان قویای نیاز به یه آنتاگونیست قوی داره. ماکاروف دقیقا همونه. اگه فقط یه آدم خونخوار بود، شاید سریع فراموش میشد. ولی اون یک نابغهست. کسی که با منطق خودش، حتی ترسناکتره. اعتقاد داره دنیا فاسده و تنها راه نجاتش، ایجاد هرجومرجه.
برخلاف خیلی از شخصیتهای منفی که فقط زور میزنن، ماکاروف با استراتژی جلو میره. برای همین، وقتی توی بازی حضور داره، مدام مجبوری فکر کنی: قدم بعدیش چیه؟
زاخائف | آغازگر تنشهایی که هنوز ادامه دارن
اگه بخوای ریشهی خیلی از اتفاقات داستانی رو دربیاری، باید برگردی به زاخائف. توی Call of Duty 4: Modern Warfare، اون کسی بود که جرقهی اصلی جنگها رو زد. نه با یک لشکر، بلکه با چند حرکت دقیق و حسابشده.
زاخائف از اون شخصیتهایی نیست که زود فراموش بشه. چون نهتنها قوی و بیرحمه، بلکه آرمانگرا هم هست. اون باور داره که دنیای جدیدی لازمه even اگه به قیمت نابودی همهچی تموم شه.
الکس میسون | ذهنی که اسیر بازیهای سیاسی شد
میسون توی سری Black Ops یه کاراکتر متفاوت داره. کسی که درگیر خاطرات ساختگی، شستوشوی مغزی و بحران هویت شده. شخصیتش بیشتر از اینکه فیزیکی باشه، ذهنیه.
داستان میسون خیلی از ماها رو یاد خودمون میندازه؛ وقتی نمیدونیم واقعیت چیه، به چی باید اعتماد کنیم، یا اصلا ما کی هستیم؟
فرانک وودز | یه سرباز واقعی با زبان تند و قلب نرم
وودز رفیق بامرام میسونه. اون سربازیه که با تمام زخمهاش هنوز شوخی میکنه. کسی که وسط جنگ، با یه جمله ساده فضای تیم رو سبک میکنه، ولی وقتی پای رفاقت میاد وسط، حاضره جون بده.
وودز یه شخصیتیه که درگیر عواطف انسانیه، حتی وقتی اطرافش پر از خون و باروته.
شخصیتهای زن در Call of Duty | صدایی که باید شنیده شه
در نسخههای اخیر، Call of Duty شخصیتهای زن قدرتمندی مثل فرح کریم رو معرفی کرده. این شخصیتها فقط برای تنوع نیستن، بلکه روایتهایی رو وارد بازی میکنن که کمتر دیده شده: جنگ از نگاه یک زن، از دل مبارزه برای عدالت، و از بطن مقاومت در برابر ظلم.
شخصیتهای روی اعصاب و دردسرساز در Call of Duty که اعصاب گیمرها را خطخطی کردند!
شاید اولش بگی خب اینا که شخصیتهای فرعیان، چرا اینقدر جدیشون میگیریم؟ ولی اگه دقت کنی، خیلی از لحظات عصبانیت، ناراحتی یا حتی خندهات توی Call of Duty دقیقاً بهخاطر همین کاراکترهای فرعیه. اونایی که یا وسط مأموریت میزنن خراب میکنن، یا با تصمیمهای بیفکرشون، کل مسیر رو عوض میکنن.
یعنی نقششون در پیشبرد داستان کمتر از قهرمانهای اصلی نیست. اتفاقا خیلی وقتا همین شخصیتهای فرعی هستن که با پیچوندن کار، کاری میکنن ما بیشتر درگیر داستان بشیم. پس شناختشون، فقط برای خنده یا فحش دادن نیست؛ یه جور شناخت عمیقتر از خود دنیای بازیه.
شپرد | قهرمان خیانتکار
شپرد یکی از همون شخصیتهاییه که اولش فکر میکنی قراره پشتیبان قهرمانا باشه. ژنرالی با سابقه، حرفهای و متعهد. ولی وقتی لحظهی خیانتش میرسه، اون سیلی احساسی که بهت میزنه تا مدتها یادت نمیره.
کاری که با گوست و روچ کرد، یکی از تلخترین لحظات Call of Duty بود. اون حس خیانت از کسی که بهش اعتماد داشتی، دقیقاً همون چیزیه که باعث میشه شپرد رو هیچوقت نبخشی.
هادسن | نه کاملا بد، نه قابل اعتماد
هادسن از اون شخصیتهایی بود که مدام بین دوست و دشمن بودن در نوسان بود. یک مأمور اطلاعاتی که هیچوقت احساس نزدیکی باهاش نداری. تصمیمهاش بیشتر از اینکه به نفع تیم باشه، به نفع سازمانشه.
چیزی که اعصاب خردکنش میکنه، اینه که همیشه وسط قضایاست ولی هیچی از خودش نمیگه. بیشتر نقش یه مهره ساکت ولی مؤثر رو بازی میکنه. از اوناییه که آدم هیچوقت نمیتونه ۱۰۰٪ بهش اعتماد کنه.
نورا | وقتی یه شخصیت اضافه فقط فضا رو شلوغ میکنه
نورا اون شخصیتی که هیچکس دقیقا نمیدونه چرا تو بازیه. دیالوگهاش سطحیان، حضورش توی روند داستان بیتأثیره و تنها کاری که میکنه اینه که توی مأموریتها هی سؤالهای بیربط بپرسه یا بین تصمیمهای حیاتی تردید کنه.
شخصیتهای فرعی اگه درست طراحی نشن، فقط نقش مانع رو دارن. و نورا نمونهی واضحشه.
گریوز | آدمی که انرژی تیمو میگیره
گریوز، مأموریه که همیشه موقع تصمیمهای جدی، یا عقب میکشه یا دستورای غیرمنطقی میده. توی نسخههای اخیر، وقتی باهاش کار میکنی، دائماً حس میکنی داری با یکی بازی میکنی که یا بازی رو بلد نیست یا دنبال دردسره.
یعنی وقتی همه دارن میجنگن، اون میپره وسط و با یه نظر عجیب، کل تیمو بهم میریزه. اینه که اعصاب آدمو خورد میکنه!
مقایسهای شخصیتهای اعصابخردکن Call of Duty
- شپرد : در نسخهی Modern Warfare 2 یکی از آزاردهندهترین شخصیتهاست. ویژگی اصلیاش خیانتی بود که درست وقتی همه بهش اعتماد کرده بودن، انجام داد. همین خیانت مرگبار او را به یکی از منفورترین ضدقهرمانهای کل سری تبدیل کرده.
- گریوز: در Modern Warfare 2022 بهخاطر تصمیمهای بیمنطق و محدودکنندهاش شناخته میشه. کسی که درست وقتی تیم نیاز به انعطاف داره، مانع میشه و جلوی پیشرفت مأموریتها رو میگیره. حضورش بیشتر از اینکه کمک باشه، بار اضافیه روی دوش تیم.
- نورا: در Black Ops Cold War یه شخصیت فرعیه که واقعا تأثیری روی خط داستانی نداره. دیالوگهاش ضعیف و شخصیتپردازیش کمرنگه. بیشتر شبیه یه پرکن بیهدفه تا کاراکتری که گیمر بخواد باهاش ارتباط بگیره.
- هادسن: در Black Ops 2 از اون شخصیتهاییه که مدام بین دوست و دشمن بودن در نوسانه. رفتارهاش دوپهلوئه و هیچوقت نمیتونی مطمئن باشی که واقعا به نفع تیم کار میکنه یا داره از بالا دستور میگیره. این حس عدم اعتماد، آزاردهندهترین ویژگیشه.
کاراکترهایی که خرابکاریشون حاصل انتخاب بازیکنه
بعضی از شخصیتهای دردسرساز، نه به خاطر خودشون، بلکه به خاطر انتخابای ما توی بازی آزاردهنده میشن. شاید یه مأمور رو نجات بدی که بعدا خیانت کنه. شاید یه شخصیت فرعی رو راه بدی تو تیم که تصمیمهای بد بگیره.
اینجاست که نقش بازیکن پررنگ میشه. این شخصیتها طوری طراحی شدن که اشتباهاتتو به رخت بکشن. و این خودش یه جور درس توی روند داستانه.
چرا ما از این شخصیتها بدمون میاد؟
شخصیتهای رو اعصاب، دو مدل هستن:
- اونایی که با تصمیمهاشون ما رو تو دردسر میندازن.
- اونایی که فقط هستن و فضای داستانو شلوغ میکنن.
ما از این شخصیتها بدمون میاد چون یا اعتمادمون رو خورد میکنن (مثل شپرد) یا وقت و تمرکز داستان رو هدر میدن (مثل نورا). این یه واکنش روانشناختیه به کاراکترهایی که باعث استرس یا خشم در بازی میشن.
آیا عمدی طراحی شدن که اعصابمون رو خورد کنن؟
بله، در اکثر موارد کاملا عمدیه. طراحهای بازی میخوان ما یه تجربه عمیقتر از احساسات داشته باشیم. وقتی از یه شخصیت متنفر میشی، یعنی اون شخصیت درست طراحی شده. تضاد، محرک درگیره. بازیای که فقط قهرمان دوستداشتنی داره، یکنواخته. حضور شخصیتهای مزاحم، ضربان بازی رو بالا نگه میداره.
بدون این کاراکترها، قهرمان اصلی رشد نمیکنه
یکی از اصول داستاننویسی اینه که قهرمان بدون چالش رشد نمیکنه. این کاراکترهای دردسرساز همون چالشهان. باعث میشن بازیکن فکر کنه، تصمیم بگیره، یا احساساتش فوران کنه. در واقع، بدون شپرد، پرایس اونقدر عمیق نمیشد. بدون گریوز، اتحاد تیم شکل نمیگرفت.
خلاصه
اگه این مقاله رو تا اینجا خوندی، یعنی تو هم مثل من باور داری که شخصیتها میتونن روح یه بازی باشن. Call of Duty تونسته با روایت دقیق، صداگذاری عالی و طراحی داستانی حسابشده، شخصیتهایی بسازه که نهتنها توی بازی، بلکه توی ذهن ما زندگی میکنن. یادمون نمیره وقتی گوست کشته شد چه حسی داشتیم. یادمون نمیره اولین دیالوگ پرایس. یا وقتی ماکاروف یه حرکت غیرمنتظره زد. اینا فقط کاراکتر نیستن. اینا خاطرهان. تجربهان. بخشیه از ما.